محل تبلیغات شما

تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ­ساز است

زیبایـــی  تــــو  بیش­تر از حدّ مجــــاز است

هرچند که پوشیده غزل گفته­ ام از تو

گفتند به اصلاحیه ی تازه نیـــاز است

گفتند و ندیدند کـــــه آتش نفســـم من

حتّی هوس بوسه ی تو روح­ گداز است

تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد

آن دکمه ی لامذهب تو باز که باز است

مغـــرورتر از قویـــی در حوضچــــه ی پـــارک

که دور و برش همهمه ی یک گله غاز است

گیسوت بلند است و گره دارد بسیار

جذابیت قصه­ ات از چند لحـاظ است

از زلف تـو یک تار بـــه رقص آمده در باد

چابک­تر از انگشت زنی چنگ نواز است

عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوس

پردلهره مانند زمستان هراز است

چون سمفونــــی نابغــــــه­ ای یک­سره در اوج

وقتی که نشیب است؛ زمانی که فراز است

ای کـــاش کــــه هر روز بیایــــی و بگویـــــم:

می خواهم عاشق بشوم باز؛ اجازه است؟!

 

 

 

آرش شفاعی

داستانک / قاطرت را چند می فروشی ؟

یدالله گودرزی / پاییزانه

الهام ملک محمدی / یک نفر بی آنکه باشد

ی ,تو ,یک ,باز ,شفاعی ,تقصیر ,تقصیر تو ,شعرم اگر ,اگر مسأله ,تو شد ,شد شعرم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها